loading...

تارنمای ادبی قلم طلایی1 - امیر نمازی

1. آذوقه : ارزاق، توشه، جیره، خواربار، خوراک، قوت، غذایی که در سفر با خود بردارند. / مرحوم نجفی «آزوقه» را صحیح‌تر دانسته است؛ اما فرهنگ املایی خط فارسی فقط «آذ...

بازدید : 610
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 22:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تارنمای ادبی قلم طلایی1 - امیر نمازی

تارنمای ادبی قلم طلایی1 - امیر نمازی

1. آذوقه :

ارزاق، توشه، جیره، خواربار، خوراک، قوت، غذایی که در سفر با خود بردارند. / مرحوم نجفی «آزوقه» را صحیح‌تر دانسته است؛ اما فرهنگ املایی خط فارسی فقط «آذوقه» را درست می‌داند؛ پس این کلمه را باید به شکل « آذوقه » بنویسیم.

2. القای شبهه:

القا کردن یعنی تلقین‌کردن و آموختن / شبهه: شک وگمان، شک انداختن .

3. امپراتور احساس:

امپراتور یعنی امیر، پادشاه، خدیو، شاهنشاه، مَلِک. / عنوان فرمانروایان روم قدیم، شاهنشاه مقتدری که برقلمروهای وسیعی سلطنت کند. (فرهنگ معین) / فرهنگ املایی خط فارسی این کلمه را تنها با « ت » را صحیح می‌داند .

4. انتر همان بوزینه است:

انتر یعنی میمون کوچکِ دُم دار که کفل‌هایش بی مو وسرخ رنگ است. (فرهنگ عمید)

اگر بخواهید به معنای بوزینه و میمونی که بی مو و سرخ رنگ است برسید، بهتر است که با الف بنویسید؛ فرم نوشتاری این کلمه با عین، در معانی زیر آمده است:

زشت روی (واژه نامه آزاد و لهجه و گویش تهرانی (با فتحه روی عین))، میمون (لهجه و گویش دزفولی با فتحه روی عین و تاء)، کریه المنظر، زشت روی، بَدگل، میمون (لهجه و گویش گنابادی)، مگس یا خرمگس بزرگ کبود رنگ (لغت نامه دهخدا و فرهنگ پارسی عمید)؛ همچنین در زبان کوچه و بازار، از این کلمه به عنوان توهین و فحش هم استفاده می‌شود.

گرچه فرهنگ املایی خط فارسی، هر دو شکل نوشتاری « انتر و عنتر » را درست دانسته اما طبق فرهنگ‌های فارسی معتبر و فرم پارسی آن، بهتر است با الف نوشته شود تا معنای موردنظر بدست آید. [امیر نمازی]

5. بلیت بخت آزمایی

بلیت: زمانی که فرهنگ‌های لغت را زیر و رو کنیم، با کلمه « بلیط » مواجه نمی‌شویم. فرهنگ املایی خط فارسی و استاد نجفی گرانقدر، همین کلمه را صحیح می‌داند؛ پس نگارش این کلمه با « ط » اشتباهی مصطلح و ریشه دار است که در بسیاری از سایت‌ها با آن رو به رو می‌شویم. برای مثال: سایت علی بابا، این کلمه را با « ط » نوشته و اینطور می‌پندارد که ظاهر این کلمه هر چقدر هم غلط باشد اما توسط مردم پذیرفته شده است.

این کلمه در فرهنگ‌های لغت این چنین معنا شده است:

" تکه کاغذ یا مقوایی که بر روی آن مشخصاتی از قبیل بهاء، تاریخ و محل استفاده چاپ شده است و برای ورود به تماشاخانه، سینما، اتوبوس، قطار، راه آهن و (تمامی‌نقاطی که به برای ورود نیاز به پرداخت هزینه دارند استفاده می‌شود.) "

این کلمه به شکل « بلیت » توسط فرهنگستان زبان و ادب پارسی پذیرفته شده است؛ پس هرگونه نگارش و استفاده به شکل « بلیط » اشتباه می‌باشد. این مورد را به دوستان تان اطلاع دهید تا همگان با شکل اصیل و صحیح آن آشنا شوند. [امیر نمازی]

6. در بحبوحه تمرین گرمم شد.

(بحبوحه، به شکل مفصل در کارگاه گذشته توضیح داده شده است.)

7. پیشخوان

این کلمه قصه بسیار طول و درازی دارد. مرحوم نجفی شکل نوشتاری صحیح آنرا به صورت«پیشخان» می‌داند و فرهنگ املایی خط فارسی، آنرا به شکل «پیشخوان» آورده است.

این کلمه به دو شکل استفاده می‌شود:

- پیشخوان (برای مغازه و دکان)

- پیش خوان (پیش خبر / اخبار)

فرهنگ پارسی عمید، این کلمه را این چنین معنا کرده است:

" میز دراز و صندوق مانند که جلوی دکان می‌گذارند و فروشنده پیشت آن می‌ایستد. "

8. پیژامه راه راه : تنبان، زیر شلواری، زیر جامه ای.

9. مرد طاس، تاس ریخت.

طاس: سر بی مو، سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد. (فرهنگ عمید)

بی مو، کچل/طشت، لگن، نوعی کاسه مسی، کاسه، جام شراب، نوعی آویز زینتی شبیه گردنبند. (این معانی در قدیم استفاده می‌شده است.)

برخی مشتقات طاس:

- طاس بقچه : مجموع اسباب حمام مردی یا زنی

- طاس بین : کسی که در طاس فال بیند.

- طاس پرچم: قبه که پرچم علم بر آن نصب می‌شود.

طاس گدائی : کاسه گدایی که در عرف به آن کشکول می‌گویند.

- طاس کباب: نوعی خوراک.

کبابی است که در طاس (ظرف مسی) پخته می‌شود و داخل آن سیب زمینی، هویج، آلو و سبزی‌های دیگر می‌ریزند و انواع مختلفی دارد.

تاس: مکعبی کوچک دارای شش سطح که روی هر سطح تعدادی نقطه وجود دارد و تعداد عددی تاس را نشان می‌دهد و به وسیله آن مهره در بازی نرد حرکت می‌کند.

10. تپانچه ناصرالدین شاهی

تپانچه: سلاح گرم کوچک دستی/ سیلی، توگوشی، کشیده، چک زدن، آسیب، لطمه زدن (روی صورت چنگ زدن) (معانی دیروز و قدیمی) (فرهنگ معین و عمید)// نوشتن آن با ط اشتباه است.

11. مزمزه : چشیدن غذا، چشش، مزه مزه کردن (لغت نامه دهخدا)؛ چشیدن مزه چیزی (فرهنگ پارسی معین)؛ مزه چیزی را دانستن (فرهنگ عمید)

می‌توانید به شکل حواس پنج گانه (چشایی) در داستان استفاده کنید. مثال: مزمزه کردم، تلخ بود. مزه زهرمار می‌داد و...

12. موجز : سخنی که کم و کوتاه باشد، کلام کوتاه، مختصر.

13. میعادگاه : پاتوق، وعده گاه، محل ملاقات و قرار.

14. میلیون دلار

15. صمصام السلطنه : نامی‌قدیمی

16. نشوز : اصطلاحی حقوقی و مرتبط با زنی است که از مردش (همسرش) اطاعت و فرمانبرداری (طبق حدود و قاعده) نمی‌کند و یا ترک منزل می‌کند. در این حالت نفقه از وی سلب می‌شود. (توضیح کوتاه) [امیر نمازی]

17. نعناع

18. قالب تهی کرد

19. مرا سخت اقناع کرد

20. ناصواب :

صواب یعنی درست، صحیح، راست، درستی

ناصواب: نادرست، ناصحیح

21. اعلی حضرت من به علت ضیق وقت نمی‌توان در معیت شما حاضر شوم

اعلی حضرت: بلند جایگاه، لقبی مخصوص پادشاه، بلند مرتبه

ضیق وقت: تنگی وقت، کم بود زمان، محدودیت زمانی داشتن، محدود بودن وقت، وقت کافی نداشتن.

معیت: همراهی

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 13
  • بازدید کننده امروز : 11
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 94
  • بازدید سال : 1435
  • بازدید کلی : 69965
  • کدهای اختصاصی